نویسنده: دکتر محمد اسمعیلی




 

فصل دوم

عملکرد خلفاء

در این فصل به عملکرد خلفا و نقشی که آنها بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در جهان اسلام ایفا کردند و تأثیری که در شئون مختلف جامعه گذاشتند می پردازیم چون در مقام بررسی آسیب های عصر امام علی علیه السلام هستیم لذا در بررسی نقش خلفاء نیز بیشتر به این مسئله خواهیم پرداخت، عملکرد خلفاء را از چند جنبه می توان مورد توجه قرار داد.

الف: خارج ساختن جریان رهبری از امامت به خلافت

یکی از آسیب های بنیادینی که از سقیفه نشأت گرفت و دنیای اسلام را تحت تأثیر جدی قرار داد خارج ساختن جریان رهبری از امامت به خلافت بود.
امامت به عنوان شأنی از شئون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که با رحلت آن حضرت پایان نمی پذیرد و حقیقتی است که باید در جهان اسلام ادامه یابد، بنابراین تداوم رهبری الهی توسط شخص نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برنامه ریزی شد، (1) اما نکته ای که حائز اهمیت است این است که رهبر جامعه ای که به عنوان امام نقش ایفا می کند که با حاکمی که خود را خلیفه می خواند بسیار تفاوت دارد. در بحث امامت، صلاحیت های ممتازی لحاظ شده که امام را شایسته قافله سالاری امت اسلامی می سازد، صفاتی همچون عصمت، علم، عدالت و ... که در صورت تجمع در یک فرد او را در مقام امامت قرار می دهد لذا جایگاه امام متفاوت است با کسی که طبق نظر اهل حل و عقد (2) یا با نظر شورا یا حتی با نظر مردم بر منصب حاکمیت و رهبری تکیه می زند. یکی از آسیب های جبران ناپذیری که بر پیکره جهان اسلام وارد شد، محروم کردن از تداوم رهبری الهی بود زیرا مردمی که تازه از تاریکی جاهلیت بیرون آمده بودند می بایست سالیانی تحت تربیت الهی قرار می گرفتند تا شایسته نام امت اسلام قرار گیرند.
آری، همچنان که قرآن کریم تصریح دارد اظهار شهادتین اول راه مسلمانانی است و تا رسیدن به جایگاه ایمان فاصله بسیاری باقی مانده و باید صفات بسیاری کسب شود تا بتوان بر مسلمانی اطلاق مؤمن نمود: «قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم و ان تطیعوا الله و رسوله ...»
اعراب گفتند ایمان آوردیم بگو شما ایمان نیاوردید و لکن بگویید ما اسلام آوردیم و هنوز ایمان در قلبهای شما داخل نشده است تا اینکه خدا را اطاعت کنید و رسولش را ... .
برای ساختن یک جامعه مؤمن رهبری امام معصوم لازم بود تا با تصرفات معنوی و هدایت جامعه را به سرمنزل مقصود هدایت کند زیرا تا کسی را خداوند هدایت نکند هدایت دیگران را به او نمی سپارد (3) و جامعه او رسول خدا اطاعت نکردند و جمعیت انبوهی که در غدیر خم شاهد بر نصب مولا علی علیه السلام بر امامت امت بودند حاضر نشدند در صحنه حاضر شده و او را یاری کنند. از پیکره اسلام آن دسته ای از این هدایت بهره مند شدند که حول محور امامت اهل بیت عصمت و طهارت گردآمدند که متأسفانه در اقلیت و مظلومیت قرار داشتند اما جهان اسلام هزینه این آسیب بزرگ را پرداخت. جریان خلافت نه تنها رهبری امت اسلامی را از امامت خارج نمود بلکه با تمام ابزارهای تبلیغاتی که در اختیار برد سعی نمودند این حقیقت مهم را به گونه ای واژگونه جلوه کنند که ذهنیت جهان اسلام از رهبری الهی منصرف شود و در واقع آنچه واقع شد رهبری جامعه اسلامی را از آسمان به زمین کشاند.

ب: انحراف عقیدتی اجتماعی

اولین اقداماتی که از جانب خلیفه اول و دوم پیگیری و در نهایت در زمان خلیفه سوم به اوج خود رسید ظهور بدعت ها به دست ایشان بود. مسئله بدعت ها را از دو جهت می توان مورد توجه قرار داد. یکی از نظر بررسی خود عملی که به عنوان بدعت واقع شد به عنوان یک فعل حرام و گناه و فسق آور، و دوم غایتی که بر این بدعت مترتب بود و آن شکستن قداست پیامبر اسلام به عنوان سفیر الهی که حرام او تا ابد باید حرام باشد و حلال او حلال ابدی، لذا وقتی می بینیم خون مسلمانان هدر می رود و قاتل قصاص نمی شود حتی عمل شنیع او اجتهاد تلقی می شود، (4) وقتی فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از ارث مسلم پدر محروم می شود. وقتی خلیفه دوم با گستاخی تمام اعلام می کند:
«متعتان کانتا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم انا احرمهما و اعاقب علیهما: متعه النساء و متعه الحج» (5)
کار را به جایی می رساند که عثمان در مقام رقابت با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برمی آید و زشت ترین و قبیح ترین اعمال را مرتکب می شود که لیست این اعمال را علمای عامه خود ذکر نموده اند. این بدایع خود از جمله انحرافات و آسیب های بزرگی بود که امام را بتوان داشت تا جهت رفع آنها اقدام کند.

ج: فساد سیاسی

تا جایی که به نام خلیفه رسول الله هر نوع ظلم و ستمی را روا می داشتند از حبس و شکنجه و تبعید یاران رسول خدا تا ظلم و ستم در تقسیم بیت المال و تبعیض های ناروا و گماردن فساق و فجاری که حتی بعضی از آنها رسماً و به اسم توسط پیامبر طرد شده بودند که حکم بن ابی العاص به طرید رسول الله معروف بود، این چهره ای بود که از اسلام به مللی جدید الاسلام بودند معرفی می شد با این وضع دیگر نباید تعجب کرد وقتی حضرت علی علیه السلام در محراب به شهادت می رسند عده ای از اهل شام از خود می پرسند علی در مسجد چه کار می کرده است؟
این عملکردها از اسلام پوستین وارونه ای ساخت که شباهت چندانی به اسلام محمدی صلی الله علیه و آله و سلم نداشت، مروری بر خطبه سوم نهج البلاغه به خوبی پرده از چهره آنچه که به دست آن سه تن بر اسلام رفت، برمی دارد.
ما در این دوره با دین ابزاری مواجه هستیم بدین معنی دین، ابزاری برای دنیا طلبی افراد قرار می گیرد. طبیعی است که در جنین شرایطی دیگر حرمتی برای دین باقی نخواهد ماند و به تعبیر امام علیه السلام به درخت دین استدلال شد برای ضایع ساختن ثمره آن. (6) آری امام در دوران حکومت پنج ساله خویش برای احیای درختی اقدام کردند که موریانه های جهالت درون آن را فرسوده ساخته بودند وقتی ما با مطالعه تاریخ به عمق آسیبی که به اسلام رسید آشنا می شویم عظمت کار امام علیه اسلام و بزرگی تلاش او برای زنده نگه داشتن اسلام در مقابل دیدگاه آشکار می شود. آری امام جامعه ای را سرپا نگه داشت که به تعبیر آن حضرت لباس کهنه و پوسیده ای را می ماند که از هر طرف دوخته می شد از جانب دیگر دریده می گردید. (7)
چنین جامعه ای در اختیار امام علی علیه السلام قرار می گیرد و حتی آن مردم به جان آمده ای که سراغ امام آمدند امام را برای خود می خواستند تا داد آنان را بستاند و بیعتی را که با امام بستند، با او به عنوان یک خلیفه بیعت بستند نه به عنوان یک امام معصوم مفترض الطاعه و این یکی از آسیب های جدی عصر امام علی علیه السلام بود که به تحقیق فتنه هایی مانند فتنه خوارج نهروان از همینجا سیراب شد.
فردی مانند مالک اشتر مولا را امام خویش می داند او که در جنگ صفین به دیرک های خیمه معاویه رسیده وقتی با فرمان امام مبنی بر بازگشت و چشم پوشی از غرور پیروزی مواجه می شود بی چون و چرا بر می گردد زیرا برای او پیروزی، اطاعت از امام خویش است، اما اصحاب خوارج را می بینیم که وقتی حکمیت را خود بر امام تحمیل می کنند و او را وادار به عهدی می کنند که خود قبول نداشته، توقع پیمان شکنی از امام دارند و وقتی امام را پیمان شکن نمی یابند او را متهم به اشتباه و گناه و نهایتاً کفر می کنند، همه این جریانات از روزی آغاز شد که رهبری جامعه از امامت به خلافت تبدیل شد.

فصل سوم

در این فصل به بُعد دیگری از زمینه های آسیب اجتماعی عصر امام علی علیه السلام می پردازیم که فتنه جمل یکی از ثمرات نامیمون آن آسیب اجتماعی است. همانطور که پیش از این نیز گذشت اوضاع اجتماعی عرب قبل از اسلام بر طبقات اجتماعی خاصی استوار بود و هر طبقه از امتیازات خاصی بهره مند بود، قوم و عشیره و سرمایه و قدرت شمشیر اموری بودند که موجد امتیازات اجتماعی بودند اسلام با ظهور خود زیربنای این امتیازات را که اموری باطل می دانست ویران کرد و به جای آن امتیاز تقوا و ایمان و سبق در ایمان را به میان آورد اینها امتیازاتی بودند که برای طبقه خاصی وضع نشده بودند میدان برای مسابقه همگان باز بود، در این میدان یک غلام سیاه حبشی آن امکان را داشت که به بالاترین مقام معنوی دست یابد و یک سید قریشی را عقب بزند، این وضعیتی بود که تحمل آن برای صاحبان امتیازات دوره جاهلی بسیار مشکل بود. لذا آنچه که شاهد هستیم پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و روی کارآمدن خلفا اولین اقدامی که صورت می پذیرد به رسمیت شناختن همان امتیازات جاهلی به صورتهای جدید است. سهم زنان پیامبر از بیت المال افزایش می یابد و از آن میان سهم عایشه بیشتر از بقیه، در این میان کسی سؤال نکرد چرا باید سهم عایشه بیشتر از بقیه زنان پیامبر باشد، آیا عایشه پرعائله بود، او که فرزندی نداشت و اصلاً چرا سهم زنان پیامبر باید بیشتر از بقیه باشد، بدریون و احدیها امتیازات بیشتری می گیرند و بعد به کسانی که در جنگ های رده شرکت کرده بودند. آیا این به این معنا نیست که با سوء استفاده از ارادت مردم به شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فتح باب اقدامات بعدی صورت می گیرد. موقعیت جدید سرزمین پهناور اسلامی و سرازیر شدن درهم و دینارها به مرکز حکومت سفره گسترده ای را پدید آورد و موقعیت برای شکم پرستان و دنیاطلبان فراهم شد، بی تقوایی حکومت نیز ابزار لازم را در اختیار آنان قرار داده و تا مسابقه ای بی انتها را آغاز کنند در این میان کسانی که در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شمشیر زده بودند و سابقه ای در اسلام داشتند طبعاً خود را احق می دانستند و اگر قرار بود امتیازی قائل شوند ایشان خود را افراد واجد اولویت می دانستند و لذا همانا که باید در قبال انحراف حکومت می ایستادند سر در آخور فرو برده و مشغول کامجویی از
دنیا شدند و به تعبیر امام
لشد ما تشطرا ضرعیها (8)
آن دو چه سخت پستان خلافت را میان خود تقسیم کردند، و این پستان خلافت افراد بسیاری را از امتیازات ناروا سیراب کرد.
آری آیا کسی که چنین سر در آخور دنیا داشت می توانست گوشی شنوا داشته باشد، امام به خوبی پیمان شکنی عده ای را معلول این وضعیت می داند.
هنگامی که به زمامداری برخاستم گروهی عهد خود را شکستند، جمعی دیگر از راه منحرف شدند و گروه دیگر ستمکاری را پیشه خود کردند گویی آنها سخن خداوند را نشنیده بودند که فرموده است: ما آن سرای ابدیت را برای کسانی قرار خواهیم داد که در روی زمین برتری بر دیگران نجویند و فساد به راه نیندازند و عاقبت کارها به سود مردمی است که تقوا می ورزند، آری به خدا سوگند آنان کلام خدا را شنیده و به آن گوش فرا داده و درکش کرده بودند ولی دنیا خود را در برابر دیدگان آنان بیاراست تا در جاذبه ینت و زیور دنیا خیره گشتند و خود را باختند. (9)
اگر نگاهی به دنیاطلبی خواص در آن دوره بیافکنیم به خوبی در خواهیم یافت که برگرداندن جریان امور به مسیر حق چه کار دشوار و صعبی بود شکمهایی که بیست و چند سال به پرخوری و امتیازات ناروا عادت کرده بودند وقتی با عدالت قاطع و بی گذشت امام مواجه می شوند چه وضعی خواهند داشت؟ اینک نیم نگاهی به تاریخ و توجهی به آنچه که واقع شد و زمینه آسیب بزرگی در حکومت امام را فراهم ساخت.
حال ببینیم بر سر این غنیمت چه آمد. مورخین نوشته اند (10) عثمان دخترش را به عبدالله بن خالد بن اسید تزویج کرد و دستور داد تا ششصد هزار درهم به او بدهند و به عبدالله بن عامر نوشت که آن را از بیت المال بصره بپردازند، ابواسحاق از عبدالرحمن بن سیار روایت کرده که مامور زکاتهای مسلمانان را در بازارهای مدینه دیدم که هرگاه شب می رسید آنها را نزد عثمان می آورد و به او دستور می داد که آنها را به حکم بن ابی العاص تحویل دهد. عثمان هرگاه به یکی از خویشاوندان خود جایزه ای می داد آن را از بیت المال فراهم می ساخت و خزانه دار امروز و فردا می کرد و به او می گفت: می رسد و خدا بخواهد به تو پرداخت می کنم پس بر او اصرار ورزید و گفت تو خزانه دار ما بیش نیستی پس هرگاه به تو بخشیدیم بگیر و هرگاه از تو خاموش ماندیم خاموش باش. گفت: به خدا قسم که من خزانه دار تو یا خویشاوندان تو نیستم تنها من خزانه دار مسلمانانم آنگاه در روز جمعه در حالی که عثمان خطبه می خواند کلید را درآورد و گفت ای مردم عثمان گمان برده که من خرانه دار او و خویشان او هستم حال آن که من خزانه دار مسلمین بودم و این هم کلیدهای بیت المال شماست و آنها را انداخت، پس عثمان کلیدها را برداشت و به زید بن ثابت سپرد.
درباره حیف و میل ها و مال اندوزیهای عصر عثمان، مسعودی چنین نوشته: عثمان در مدینه خانه ای ساخت و آن را با سنگ و آهک برآورد و درهای خانه را از چوب ساج و عرعر ساخت و همو در مدینه اموال و باغها و چشمه های بسیار داشت در ایام عثمان بسیاری از صحابه ملکها و خانه ها فراهم کردند از جمله زبیر بن عوام خانه ای در بصره ساخت که تاکنون- یعنی به سال 322-معروف است و تجار و مالداران و کشتیبانان بحرینی و دیگران آنجا فرود می آیند و در مصر و کوفه و اسکندریه نیز خانه هایی ساخت آنچه درباره خانه ها و املاک وی گفتیم هنوز معروف است و پوشیده نیست موجودی زبیر پس از مرگ پنجاه هزار دینار بود و هزار اسب و هزار غلام و کنیز داشت و در ولایاتی که گفتیم املاکی به جا گذاشت طلحه بن عبدالله تمیمی در کوفه خانه ای ساخت که هم اکنون در محله کناسه به نام دار الطلحین معروف است از املاک عراق روزانه هزار دینار درآمد داشت و بیشتر از این نیز گفته اند در ناحیه سراه بیش از این درآمد داشت، در مدینه نیز خانه ای بساخت و آجر و گچ و ساج در آن به کار برد. عبدالرحمن بن عوف زهری نیز خانه وسیعی بساخت. در طویله او یکصد اسب بود و پس از وفاتش یک چهارم از یک هشتم مالش هشتاد و چهار هزار دینار بود! سعد بن ابی وقاص نیز در عقیق خانه ای مرتفع و وسیع بنا کرد و بالای آن بالکنها ساخت، سعید بن مسیب گوید وقتی زید بن ثابت بمرد چندان طلا و نقره به جا گذاشته بود که آن را با تبر می شکستند به جز اموال و املاک دیگر که قیمت آن یکصد هزار دینار بود. (11)
افرادی که شمه ای از دنیاطلبی و مال اندوزی آنان ذکر شد جزء اصحاب شورا بودند آیا تعجب می کنیم که امام علی علیه السلام از میان این شورا انتخاب نشدند و عثمان انتخاب شد! امام علی علیه السلام بسیار عارض شده بر جامعه اسلامی را در فرازی از خطبه شقشقیه به خبط و شماس و تکون و اعتراض تعبیر می کنند که در واقع تصویری است از راهی که طی شد. انحراف از مسیر مستقیم و آنگاه خودسری و خودکامگی و رنگ عوض کردن و تزلزل و اعتراض، این جامعه بیمار در خدمت امام قرار می گیرد، جامعه ای که بزرگانش به دنیازدگی و دنیاطلبی گرفتار شده اند دنیازدگی که به صریح قرآن کریم ریشه کفر است:
ویل للکافرین من عذاب شدید الذین یستحبون الحیاه الدنیا علی الاخره. (12)
کفر به حق و ایستادگی در برابر آن امام باید در حکومتش که خود نیز می داند امیدی به موفقیت و کامیابی در کوتاه مدت وجود ندارد که با آن مردم به جایی نمی رسد.
اما باید کاری کند که مردم عدالت فراموش شده را به یاد بیاورند و لذا امتیازات ناروا را حذف و عدالت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم و سلم را به نمایش می گذارد و در اجرای عدالت ذره ای کوتاه نمی آید وقتی حکومت یمن به طلحه داده شد و حکومت بحرین به زبیر و همان لحظه که حکم را گرفتند گفتند خداوند لطف شما را از این صله رحمی که کردید کم نکند (13) آنان می پنداشتند حکومت امام همچون حکومت پیشینیان است. که حکومت را طعمه و حق شخصی بپندارد و به خویشان و دوستان به عنوان صله رحم بذل و بخشش کند اینجا دیگر حجت بر امام تمام می شود که اینان شایسته حکومت نیستند چرا که دیدگاه اینان نسبت به حکومت غنیمت و طعمه ای است برای بهره برداری به آنان داده شده است، لذا امام حکم را از ایشان گرفته و پاره کردند و فرمودند: حکومت مسلمین چه ارتباطی به صله رحم دارد و به همین دلیل بود که امام دیگر به ایشان منصبی نسپرد و ایشان را به مشورت در امور نیز نخواند زیرا فکر بیمار ایشان نمی توانست مشکلی از مسلمین را حل نماید. از همین جا بود که ایشان از امام جدا شدند و برای جبران امتیازاتشان سر به پیمان شکنی و شورش برداشتند و غائله جمل به دست ایشان رهبری شد و عاقبت خود قربانی فتنه ای شدند که برپا نموده بودند اما هر کدام از این فتنه ها، فتنه جمل، صفین و نهروان، حکومت نوپای علی علیه السلام با یاران قلیل وفادارش را به غایت ضعیف ساخت و توده های ضعیف الایمان و سست عنصر را دچار فرسودگی ساخت و کم کم از سر فرمانبرداری امام برتافتند.
در مقابل این جریان، سپاه شام قرار دارد که مقید به هیچ قید اخلاقی، اعتقادی و انسانی نیست و امتیاز دادن و خریدن افراد و زنده کردن تفاخرهای جاهلی در مسیر باطل خویش و با انگیزه وارد میدان شده بودند اما سپاه امام با آن رهبری قدرتمند و توانا و به دلیل ضعف انگیزه و فرسودگی نهایتاً در برابر شامی ها ناتوان شدند. و بسی ناگوار بود بر آن اسطوره غیرت و شجاعت وقتی می بیند انسانهای بی ارزش با توطئه و فتنها با حملات پی در پی مرزهای حکومت او را مورد غارت قرار می دهند و او نمی تواند کاری بکند زیرا فرمان بسیج عمومی می دهد ولی اطاعت نمی شود. آری امیری که اطاعت نشود چه قدرتی خواهد داشت؟ خطبه بیست و نهم نهج البلاغه را روانه دل انسان حق طلب می کند، امام با دنیایی از رنج و غصه زبان به ملامت پیروان خود می گشاید و می گوید:
ای مردمی که بدنهایتان در کنار یکدیگر ولی هواهایتان گوناگون است سخن شما سنگ های سخت را سست می کند و کارتان دشمنان را درباره شما به طمع می اندازد وقتی که در مجالس می نشینید از همه جا سخن می رانید و هنگامی که جنگ به سراغتان می آید فریاد برمی آورید ای جنگ از ما دور شو! دعوت و تحریک کسی که شما را به سوی دفاع حق بخواهد ارزشی ندارد و آن کس که زیر شکنجه شما قرار گیرد هرگز دل راحتی نخواهد داشت (کاری جز این ندارید که در برابر دعوت من برای دفاع از حق) با سخنان گمراه کننده عذر می تراشید از من خواستید که جنگ را به تأخیر بیاندازم چونان بدهکاری که از طلبکار خود تمدید می خواهد، انسان ذلیل و خوار از ورود ستم برخود جلوگیری نمی کند، حق بدون جدیت قابل وصول نیست (شگفتا!) کدامین خانه و وطن را جز خانه و وطن خود از اشغال بیگانگان ممنوع خواهید اخت و با کدامین رهبر پس از من به میدان نبرد وارد خواهید شد، سوگند به خدا فریب تباه کننده خورد کسی که شما او را فریب دادید سوگند به خدا کسی که شما را وسیله برد قرار داد، (بازنده ترین) نومید کننده ترین سهم را برگزید و کسی که به وسیله شما به سوی دشمنش تیر انداخت تیری شکست و بی پیکان رها کرد، سوگند به خدا اکنون دیگر نه گفتارتان را تصدیق می کنم و نه امیدی به یاریتان دارم و نه دشمن را به وسیله شما تهدید می کنم... .
دنیاطلبی از بیماریهای مهلکی بود که در طول بیست و چهار سال حکومت خلفا جامعه اسلامی را به صورتهای مختلف در خود گرفتار ساخت و در این فضای بیمارگونه بود که زمام امور در نهایت به دست آزادشدگان و نفرین شدگان پیامبر افتاد و سلسله نامبارک بنی امیه برای دهه های جامعه را به سوی ورطه هلاکت کشاند، حرکتی که امام علی علیه السلام آغاز کرد، پس از شهادت امام با مجاهدتهای امام حسن مجتبی علیه السلام تداوم یافت و نهایتاً با خون حسین بن علی علیه السلام بود که اسلام از نابودی حتمی نجات یافت.

پی‌نوشت‌ها:

1. چون در این نوشته ما در مقام بحث کلامی نیستیم لذا از ذکر دلایل و شواهد کلامی آن خودداری می کنیم اما شواهد و دلایل انحراف آن قدر روشن و قطعی است که مخالف و موافق با کمترین امعان نظر به آن اعتراف می کند و حتی بسیاری از بزرگان نیز با تأسف به عنوان کار انجام شده از آن نام می برند چنانچه عمر از خلافت ابوبکر به فلته تعبیر نموده است. تاریخ یعقوبی، ج2، ص 158، عمر می گوید: بیعت ابوبکر اشتباهی بود که خدا شر آن را حفظ کرد، اگر کسی دیگری این اشتباه را کرد او را بکشید.
2. منظور از حل و عقد بزرگان قوم هستند.
3. شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص 121 تا 124.
4. در مورد خالد بن ولید وقتی عمل جنایتکارانه او با ملک بن نویره به گوش ابوبکر می رسد، ابوبکر به خالد نامه می نویسد، او می گوید: «اجتهاد کردم، خطا نمودم.» تاریخ یعقوبی، ج2، ص132.
5. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج1، باب 3، ص 182.
6. نهج البلاغه، محمدتقی جعفری، خ 67، ص 177.
7. همان، همو، خ 69، ص 179.
8. همان، همو، خ 3، ص 67.
9. همان، همو، خ 3، ص 69.
10. به نقل از کتاب سیاسی اسلام، دکتر صادق آینه وند.
11. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360، ص 289-290.
12. سوره ابراهیم، 2.
13. تاریخ یعقوبی، ج2، ص 77.

منبع: فصلنامه سالنمای النهج، شماره 6-8.